فرهنگ و هنر | حکابت اصلی و بازنویسی شدهی حاتم طائی و خارکن « هرکه نان از عمل خویش خورد، منت حاتم طائی نبرد!»
در ادامه مطلب بخوانید ...
اصلی: حاتم طایی را گفتند از تو بزرگ همت تر در جهان دیدهای یا شنیدهای گفت بلی روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را پس به گوشه صحرایی به حاجتی برون رفته بودم ،خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمدهاند؟ گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائی نبرد
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم
بازنویسی: در روزگار قدیم، مردی به نام حاتم طائی زندگی می کرد. حاتم طائی، ثروت زیادی داشت. او این ثروت را فقط برای خود نمی خواست؛ بلکه هر وقت لازم بود، آن را در راه خدا و برای مردم خرج می کرد. برای همین، بین مشهور شده بود.
روزی، یکی از دوستان حاتم از او پرسید:« آیا در مدت زندگی ات از خودت بزرگوارتر، بخشنده تر و جوانمرد تر دیده ای؟»
حاتم جواب داد:« بله؛ یک روز، عده ی زیادی را به خانه ام دعوت کردم.برای همین، چهل شتر قربانی کرده بودم. آن روز، مجبور شدم برای انجام دادن کاری از خانه بیرون بروم.در بین راه، خارکنی را دیدم. به او گفتم:چرا به مهمانی حاتم طائی نمی روی؟ مگر نمی دانی که امروز در خانه ی او مهمانی بزرگی برپاست؟»
او گفت:
« هر که نان از عمل خویش خورد مـــنت حــــاتم طــــائی نبرد»
من فهمیدم که او از من جوانمرد تر و بخشنده تر است.
منبع: کتاب گلستان بچه ها چاپ اول 1386 « با اندکی تغییر در داستان »